کد مطلب:163253
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:142
اشتیاق و استباق
«السابقون السابقون اولئك المقربون». [1] .
بریر بن حضیر. [2] .
عباس بن شبیب [3] .
سوید بن عمر [4] .
قاسم بن حسن [5] .
بریر كه در جوانی متین و سنگین است، در روز عاشورا با شوخ طبعی به تنظیف مشغول است و در خیمه ی تنظیف به شوخی سرشار است و می گوید میان ما و محبوب جز نیزه ها و شمشیرها حایلی نیست.
عباس بن شبیب به سوی دشمن حمله می كند.فریاد می زنند كه با او روبه رو نشوید، او دلاور و شیر است و از دور او را با سنگ می زنند.او بدون لباس جنگ روی می آورد و می خواهد زودتر به لقاء دوست برسد.
سوید بن عمر زحمی شده ی از هوش رفته ای است كه پس از شهادت حسین علیه السلام سر بر می دارد و می شنود كه حسین علیه السلام شهید شده و می خروشد و با چاقوی كوتاهی به جنگ می پردازد و ساعتی می جنگد تا این كه دو نفر با كمك یكدیگر او را خاموش می كنند.
و قاسم بن حسن هم نوباوه ی جوانمردی است كه با اشتیاق به سوی مرگ می آید در حالی كه حتی لباس جنگ نپوشیده و بندهای كفش را نبسته است و بی آرام است.
اشتیاق به لقاء الله، به وجه الله و جوار الله، به رضوان الله، به رحمت الله، در دل های بزرگ این جلوداران سربر داشته و از یكدیگر سبقت می گیرند؛ سبقت در عمل و سبقت در نیت.شیرینی شهادت و ابتهاج مرگ و انس به نیزه ها و شمشیرها، ریشه می خواهد.رشد وجودی وسعه ی وجودی می طلبد.برای ما كه
این دنیای كوچك، خیلی بزرگ و جاداراست و از سرما هم بزرگ تر است، اشتیاق به دنیای دیگر و به غیب و لقاء الله و رضوان الله دیگر معنا ندارد و اشتیاق و شتابی نیست.
خیال نكنیم كه این اشتیاق به خاطر درد پیروی و یا خامی جوانی است.كه شیخ الشهداء؛ بریر و نوباوه ی امام مجتبی، قاسم، هر دو بی قرار هستند.دوری و نزدیكی به مرگ و خامی و پختگی جوانی و پیری مطرح نیست، كه این ها از دنیا بزرگ تر شده اند و كفش دنیا برای این ها تنگ و سنگین است.این ها با این رشد به شیرینی مرگ و انس آن رسیده اند.
ما رشد نداریم نه در شهوات، نه در غضب و نه در عقل و فكر.ما ذائقه ای نداریم و شیرینی مرگ را نمی شناسیم و همین است كه لذت های ما محدود و شیرینی های ما محدودتر است.ما در شهوات هنوز به حیوانی سرخوشیم و به فاحشه ای چشم دوخته ایم و طبیعی است كه لذت حور و طلب حور نداریم و برایمان شگفت آور است كه از این ها به خاطر آن ها چشم بپوشیم.ولی همین ما، وقتی كه لعبت ها و فتنه های دنیاهای دیگر را تجربه كردیم، دیگر نه به حیوان و حتی نه به دختر عمه و خاله و دخترهای روستامان رضایت می دهیم و نه به آن ها روی می آوریم.
ما شیرینی محبت خدا و جوار و رضوان او را نمی فهمیم ولی قطاب و راحت الحلقوم صالحی را می شناسیم و تجربه داریم.
ما بر تجربه های لذت و شهوت و یا ثروت و قدرت كه از دست داده ایم غبطه و حسرت می خوریم ولی برای وسعت های از دست رفته حسرتی نداریم، كه
تجربه ای نداریم، چرا كه رشد و وسعتی نداشته ایم.مادام كه دل متعلق به دنیا باشد، شوق و شتاب و سرعتی نیست، مادام كه وجود ما باز نشده باشد بی قراری نیست.
«لو لا الاجل الذی كتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفة عین». [6] «لا یجد الرجل حلاوة الایمان فی قلبه حتی لا یبالی من اكل الدنیا». [7] .
«ساع سریع نجا طالب بطی رجا و مقصر فی النار هوی»، [8] «اصحاب المیمنة...، اصحاب المشمئة...، و السابقون السابقون اولئك المقربون». [9] .
[1] واقعه، 10.
[2] تاريخ امام حسين، ج 2، ص 58 و 57.
[3] همان، ص 82.
[4] همان، ص 94.
[5] همان، ص 11.
[6] نهج البلاغه ي صبحي صالح، خ 193.
[7] بحارالانوار، ج 73، ص 49؛ كافي، ج 2، ص 128.
[8] نهج البلاغه ي صبحي صالح، خ 16.
[9] واقعه، 8 تا 11.